عشق
عشق بعضي وقتها از درد دوري بهتر است
بي قرارم كرده و گفته صبوري بهتر است
توي قرآن خوانده ام، يعقوب يادم داده است
:
دلبرت وقتي كنارت نيست كوري بهتر است
نامه هايم چشمهايت را اذيت مي كند
درد دل كردن براي تو حضوري بهتر است
چاي دم كن... خسته ام از تلخي نسكافه ها
چاي با عطر هل و گلهاي قوري بهتر است
چرا در سوره ناس 3 بار به خدا پناه مي بريم؟
در قرآن، بيش از 300 مرتبه كلمه «قل» آمده كه بسيارى از آنها فرمان خداوند به پيامبر است و در پاسخ مخالفان يا موافقان مىباشد.
كلمه «وسواس» هم به معناى موجود وسوسهگر مىآيد و هم به معناى وسوسه و خطورات و افكار ناروا، ولى در اينجا به معناى وسوسهگر است.
گفتنِ كلمه «اعوذ» براى نجات از خطرات كافى نيست، بلكه بايد در عمل نيز از عوامل خطرساز دورى كرد ، وگرنه خانه را در مسير سيل ساختن و نوشتن «اعوذ باللّه من السّيل» بر سر در خانه به منزله مسخره است. كسى كه مىگويد: «اعوذ باللّه»، بايد در عمل نيز از سرچشمههاى فساد دورى كند.
اول چيزى كه محسوس انسان است، رشد و تكامل و تربيت اوست، «ربّ النّاس»
بعد سياست و تدبير و حكومت.
«ملك النّاس»
همين كه رشد او بالا رفت ، عبادت و پرستش است. «اله النّاس»
به كسى بايد پناه برد كه اسرار و وسوسههاى درونى را مىشناسد. «يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ»( غافر، 19)
او چشمهاى خيانتكار (يا خيانت چشمها را مانند نگاه در موارد ممنوعه) و آنچه را كه سينهها پنهان مىكنند (از كفر و افكار حرام و صفات رذيله) مىداند
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: شيطان بر دل انسان آرميده است، هرگاه ياد خدا كند پنهان مىشود و هرگاه غافل شود او را وسوسه مىكند. «فاذا ذكر العبد اللّه خنّس... و اذا غفل وسوس»(بحارالانوار، ج67،ص49)
كسانى كه ديگران را به ترديد و وسوسه مىاندازند، كار شيطانى مىكنند. مخالفان حضرت صالح به مردم مىگفتند: آيا شما علم داريد كه صالح پيامبر است؟ و با اين كلام در مردم ترديد به وجود مىآوردند. «أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ » (اعراف، 75)
كارهاي پنهاني شيطان
«خنّاس» از «خنوس» به معناى پنهان شدن و عقب نشينى است. شيطان هم خودش مخفى است و هم كارش، اگر وسوسه او علنى باشد بر مردم مسلط نمىشود، ولى با تظاهر و توجيه در لباس زيبا جلوه مىكند و موفق مىشود.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد: شيطان با ظاهرنمايى حق و باطل را به هم در مىآميزد و بدين شكل بر طرفداران خود غالب مىشود. «فهنا لك يستولى الشيطان على اوليائه» ( نهج البلاغه، خطبه 50)
حالا كه شيطان، خنّاس است ؛(آنقدر مىرود و مىآيد تا موفق شود) ، ما هم بايد ياد خدا را زياد كنيم.
در قرآن بارها از انسان انتقاد شده است كه هرگاه گرفتار مىشود ،دعا مىكند و پناهندگى مىخواهد و همين كه خطر رفع شد، گويا ما را نمىشناسد. (يونس، 11)
در اين سوره چون وسوسه درون روح و قلب انسان جاى مىگيرد و با ايمان و عقل و فكر ما بازى مىكند، سه بار نام خداوند ياد شده است: «ربّ النّاس، ملك النّاس، اله النّاس» اما در سوره فلق كه شرور خارج از سينههاست، يكبار نام خداوند مطرح است.
«ربّ الفلق» آرى خطر انحراف فكرى و تأثير آن در روح به مراتب بيشتر از خطرات خارجى است و دشمنان فرهنگى و فكرى، از دشمنان نظامى و اقتصادى مرموزتر و خطرناكترند.
رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرموده: هيچ مۆمنى نيست مگر آنكه براى قلبش در سينهاش دو گوش هست، از يك گوش فرشته بر او مىخواند و مىدمد، و از گوش ديگرش وسواس خناس بر او مىخواند، خداى تعالى به وسيله فرشته او را تأييد مىكند، و اين همان است كه فرموده: "وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ- ايشان را به روحى از ناحيه خود تأييد مىكند." «مجمع البيان، ج 10، ص 571»
در امالى صدوق به سند خود از امام صادق(عليه السلام) روايت كرده كه فرمود:
وقتى آيه " وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُواْ اللّهَ فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ"، نازل شد ابليس به بالاى كوهى در مكه رفت كه (آن را كوه" ثوير" مىنامند) و به بلندترين آوازش عفريتهاى خود را صدا زد، همه نزدش جمع شدند، پرسيدند: اى بزرگ ما مگر چه شده كه ما را نزد خود خواندى؟ گفت: اين آيه نازل شده، كداميك از شما است كه اثر آن را خنثى سازد، عفريتى از شيطانها برخاست و گفت: من از اين راه آن را خنثى مىكنم.
شيطان گفت: نه، اين كار از تو بر نمىآيد. عفريتى ديگر برخاست و مثل همان سخن را گفت، و مثل آن پاسخ را شنيد.
وسواس خناس گفت: اين كار را به من واگذار، پرسيد از چه راهى آن را خنثى خواهى كرد؟ گفت:
به آنان وعده مىدهم، آرزومندشان مىكنم تا مرتكب خطا و گناه شوند، وقتى در گناه واقع شدند، استغفار را از يادشان مىبرم. شيطان گفت: آرى تو، به درد اينكار مىخورى، و او را موكل بر اين ماموريت كرد، تا روز قيامت «امالى صدوق، ص 376، ح 5، ط بيروت.».
نتيجه
حالا كه او «ربّ النّاس» است، پس شيوههاى تربيتى ديگران را نپذيريم.
حالا كه او «ملك النّاس» است، پس خود را برده ديگران قرار ندهيم و حالا كه او «اله النّاس» است، پس به غير او دل نبنديم و اين تفكر و اعتقاد بهترين وسيله پناهندگى از وسوسههاست.
آنكه در سينه و قلب و روح مردم وسوسه مىكند، ممكن است از نژاد جن و شيطان باشد يا از نژاد انسان. آرى تطميعها و وعدهها، امروز و فردا كردنها از جمله راه هاى وسوسه است.
انواع وسوسه گري هاي شيطان
وسوسه شيطان نسبت به حضرت آدم و ساير اولياى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است: «فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ »( طه، 120)، «أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ »( حج، 52) اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «يوسوس فى صدور النّاس»
البته نه به شكل سلطه بر دل انسان به گونهاى كه راه گريزى از آن نباشد. زيرا قرآن در آيهاى ديگر مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ »(اعراف، 201) هنگامى كه شيطانها به سراغ افراد باتقوا مىروند تا از طريق تماس، آنان را وسوسه كنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمىدهند.
تكرار كلمه ناس
تكرار كلمه «ناس» در «ربّ النّاس - ملك النّاس - اله النّاس» اشاره به آن است كه ربوبيّت، حاكميّت و الوهيّت خداوند عام است و اختصاص به فرد يا گروه يا نژاد خاصى از بشر ندارد.
اول «ربّ النّاس» آمد، بعد «ملك النّاس» و سپس «اله النّاس»، شايد به خاطر آن كه آنچه به فطرت نزديك تر و ملموستر است، پناهندگى به مربى است: «ربّ النّاس»
خداوند به نيازهاى انسان و خطراتى كه او را تهديد مىكند آگاه است، ولى شيوه تربيت الهى آن است كه انسان نياز و استمداد و پناهندگى خود را به زبان آورد و فقر و احتياج را به خود تلقين كند تا روحيه تواضع و تعبّد و تسليم در او شكوفا شود. «قل اعوذ...»
به گفته پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله خاطرات و وسوسههايى كه بىاختيار بر انسان عارض مىشود، مادامى كه از طرف انسان عملى صورت نگيرد، چيزى بر او نيست. «وضع عن امّتى ما حدّثت به نفسها ما لم يعمل به او يتكلّم»( بحارالانوار، ج 17، ص54).
از نكات جالب اين سوره
تكرار نام خداست زيرا وسوسه شري است كه تهديد آن در فضاي غفلت دل از ياد خداست و تكرار نام خدا موجب زدودن اين غفلت از دل مي گردد. قلب حرم خداست در آن به جز خدا را راه نده. اگر قلب مملو از ياد خدا شد ، غير او به قلب راه پيدا نمي كند.
از فضيلت ها وخواص اين سوره مباركه
امام باقر (عليه السلام) فرمودند: رسول خدا شديداً بيمار شد پس جبرئيل و ميكائيل نزد ايشان آمدند. جبرئيل كنار سر پيامبر سوره فلق و ميكائيل در كنار پاي ايشان سوره ناس را تلاوت كردند و با اين وسيله پيامبر را در پناه خدا قرار دادن (مجمع البيان جلد 10 صفحه 569)
همچنين در روايتي آمده است: هر كس سوره فلق را قرائت نمايد براي او مايه شفا و امنيت از سحر و موجب رحمتي براي ثابت ماندن بر عافيت است و هر كس سوره ناس را بخواند باعث امنيت او از مكرها و حيله هاي شيطان و سبب رحمتي براي ثبات بر الهام است. (مستدرك الوسائل، ج 4، ص 370)
رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمودند: چرا مردم خود را با اين دو سوره تعويذ نمي نمايند براي تعويذ بهتر از اين سوره ها يافت نمي شود. (الدر المنثور، ج 6، ص 415)
فرآوري: زهرا اجلال
بخش قرآن تبيان
منابع:
سايت حوزه
سايت پرسمان
سايت ايده ها
گريه در عزاي امام حسين(عليه السلام ) را جدي بگيريم
درس اخلاق آيت الله جاودان
بايد با تلاش رذايل اخلاقي را مرتفع كرد
اگر انسان دلش براي خودش نسوزد كسي براي وي دل نمي سوزاند؛داستان تشييع جنازه سعد نمونه اي از گريبان گيري برخي از اخلاقيات بد ما انسان ها در اين دنيا است.
سعد كسي بود كه در تشييع جنازه وي پيامبر(صلي الله عليه و آله) شركت كرد و هزاران فرشته مقرب الهي در آن شركت داشتند؛اما به دليل بد اخلاقي با نزديكانش دچار عذاب شديد قبر شد.
اگر انسان اخلاقش بد باشد يا داراي يك رذيله اخلاقي بوده كه تا آخر عمر با انسان باقي بماند، روزي گريبانش را مي گيرد.
ولايت امام علي(عليه السلام) تكرار شخصيت پيامبر(صلي الله عليه و آله) بود.
در اجر و ثواب گريه بر امام حسين عليه السّلام
اجر و مزد گريه براي آن حضرت بسيار عظيم و بزرگ است و خداوند خود ضامن آن ميباشد.
گريه براي آن حضرت سختيهاي زمان احتضار را از بين ميبرد زيرا امام صادق عليه السّلام به مسمع بن عبدالملك فرمودند: آيا مصائب آن جناب (امام حسين عليه السّلام) را ياد ميكني؟
عرض كرد: بلي والله مصائب ايشان را ياد كرده و گريه ميكنم.
حضرت فرمودند: آگاه باش كه خواهي ديد در وقت مردن پدران مرا كه به ملك الموت وصيت تو را ميكنند كه سبب روشني چشم تو باشد.
همچنين فرمودند: اي مسمع گريه بر احوالات حسين (عليه السّلام) سبب ميشود كه ملك الموت بر تو مهربانتر از مادر گردد.
گريه بر حضرت اباعبدالله الحسين (عليه السّلام) باعث راحتي در قبر، فرحناك و شادان شدن مرده، شادان و پوشيده بودن او در هنگام خروج از قبر است در حالي كه او مسرور است فرشتگان الهي به او بشارت بهشت و ثواب الهي را ميدهند.
اجر و مزد هر قطره آن اين است كه شخص هميشه در بهشت منزل كند.(1)
گريه كننده بر امام حسين عليه السّلام در بهشت با ايشان و هم درجه ايشان خواهد بود.(2)
شيخ جليل جعفر بن قولويه در كامل از ابن خارجه روايت كرده است:
روزي در خدمت امام صادق عليه السّلام بوديم و امام حسين عليه السّلام را ياد كرده و از او نام برديم. حضرت صادق عليه السّلام بسيار گريستند و ما نيز به تبع ايشان گريستيم. پس حضرت صادق عليهالسّلام فرمودند كه امام حسين عليه السّلام ميفرمود من كشته گريه و زاري (اشكم) هستم نام من در نزد هيچ مۆمني برده نميشود مگر آن كه محزون و گريان ميشود.
در روايت آمده است هيچ روزي نبود كه اسم امام حسين عليه السّلام در نزد امام صادق عليه السّلام برده شود و آن امام در آن روز تبسمي بر لب بياورند. آن حضرت در تمام روز گريان و محزون بودند و ميفرمودند: امام حسين عليه السّلام سبب گريه هر مۆمن است.
شيخ طوسي و شيخ مفيد از ابان بن تغلب روايت كردهاند كه حضرت صادق عليه السّلام فرمودند: نَفَس كسي كه براي مظلوميت ما محزون است تسبيح است و اندوه و ماتم او عبادت خدا و پوشيدن اسرار ما از بيگانگان جهاد در راه خداست.(3)
شيخ صدوق (ره) در امالي از ابراهيم بن ابي المحمود روايت كرده كه امام رضا عليه السّلام فرمودند: ماه محرم ماهي بود كه اهالي جاهليت، جنگ و قتال را در آن ماه حرام ميدانستند، ولي اين امت جفاكار خونهاي ما را در آن ماه حلال دانستند و حرمت ما را هتك كرده و زنان و فرزندان ما را در آن ماه اسير كردند. آتش در خيمههاي ما افروخته و اموال ما را غارت كردند. حرمت حضرت رسالت (صلي الله عليه و آله) را در حق ما رعايت نكردند.
همانا مصيبت شهادت حسين (عليه السّلام) ديدههاي ما را مجروح گردانيد و اشك ما را جاري كرده . عزيز ما را ذليل گردانيده است و زمين كربلا مورث كرب و بلاء ما گرديد.
پس بايد بر حسين بگريند، همانا گريه بر آن حضرت گناهان بزرگ را فرو ميريزد.
سپس حضرت رضا عليه السّلام فرمودند: پدرم چون ماه محرم داخل ميشد كسي آن حضرت را خندان نميديد. و اندوه و حزن پيوسته بر او غالب ميشد تا روز عاشورا. آن روز، روز مصيبت و حزن و گريه او بود و ميفرمود: امروز روزي است كه حسين (عليه السّلام) شهيد شده است.
و همچنين شيخ صدوق از آن حضرت روايت كرده: هر كه روز عاشورا روز مصيبت و اندوه گريه او باشد حق تعالي روز قيامت را براي او روز شادي و سرور گرداند و ديدهگانش در بهشت به نور ما روشن شود. (4)
پي نوشت ها:
1- بحارالانوار، ج44، ص289 و كامل الزيارات باب32، ص101
2- بحارالانوار /278/44/ امالي صدوق مجلسي 17/ ص68
3- منتهي الآمال ، ج 1، ص 538
4- منتهي الآمال ، ج 1، ص 540
فرآوري: محمدي
بخش اخلاق و عرفان اسلامي تبيان
منابع:
سايت ولي عصر(عج)
خبرگزاري شبستان شبستان
چرا در راه ترك گناه عاجز هستيم؟
آيت الله بهجت در جواب اين پرسش فرمودند: «ترك معصيت، حاصل نمي شود به طوري كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و ياد خدا در هر حال و زمان و مكان و در ميان مردم و در خلوت " و لا أقول سبحان الله و الحمد لله، لكنه ذكر الله عند حلاله و حرامه» ...
از آيت الله بهجت رحمت الله عليه علت اينكه چرا انسان در راه ترك گناه عاجز و درمانده مي شود و از ايشان راهكار خواسته شد.
وي در جواب اين پرسش فرمودند: «ترك معصيت، حاصل نمي شود به طوري كه ملكه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و ياد خدا در هر حال و زمان و مكان و در ميان مردم و در خلوت " و لا أقول سبحان الله و الحمد لله، لكنه ذكر الله عند حلاله و حرامه» ...
ياد خدا، پايه اساسي مراقبه
همان طور كه گفته شد و تو نيز دانستي، اگر شخص گنه كار از كساني باشد كه در اثر غفلت به دام گناه مي افتند، بايد با مراقبه شديد، غفلت را از خود دور كرده و با از بين بردن غفلت، خويش را از چنگ معاصي برهاند.